سید جوانان اهل بهشت حضرت ابا عبدالله الحسین اگر حضرت مهدی نبود ما یک وبلاگ مذهبی نداشتیم
مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست تقدیم به روی ماه عالم مهدی موعود منجی تمام عالم هر که منجیست خدا یارو نگهدارش باد هم که عیسی و موسی محمد باشد طراح و نوسینده حجت اله عرفانیان مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابو صدحدیث آئینه روی محمد علیست دره علم خدا غیر از علی نیست جانشینه مصطفا این مرتضی مولاء علیست به ابجد خانواده محترم پیامبر583 پادشاه اصلی عالم 583محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 شبکه نور 583پادشاه اصلی عالم 583به قرارداد الله 583 اهل بیت فاطمه 583 امت اسلامی583اهل دین قرآن اسلام 583به ابجداهل دین 100+351 قرآن +132 اسلام=583 583شبکه نور 583 شبکه نور583 اهل بیت فاطمه 583 این عدد نورانی را از راست بخوان براستی شیعیان فرزندان اهل بیت محمد علی فاطمه حسن حسین 583 میشود 385 شیعه 385 74 فرقه گمراه دین اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشیدبه ابجد 245 دینه بحق الله 245 افق دین اسلامه حق245اسلامه حق245 فاطمه +علی =245 علی110+135فاطمه=245 یا اسلام محمد 245 با اسلام علی 245دین الهی فاطمه 245با اسلام علی 245 با اسلام بحق بدینه حق اللهی 245 با دین انسان 245 اهل منطقی 245بسیجیان علی 245 مقام جانباز 245دعا کنید مهدی بیاید 245 انقلابیان 245 بسم الله الرحمن الرحیم 786- 541 عمر ابوبکر =245 اسلامه حق 245حکم الهی دین الله245 فاطمه 135+110 علی=245 اسلامه حق 245 سلطان سریرولایت علی قل انماولی یکم الله علی245مدار245مراد245 ما شیعیان فقط اهل بیت پیامبر را دوست میداریم و از کفار قریش بیزاریم به ابجد با قاصبان اهل بیت 786-245 اسلامه حق 245 علی فاطمه =541 عمر ابوبکر 231 باقاصبه دین الله231 ابوبکر231 راه دزدی231 فلسفه دین الله 385شیعه 385 حرفهای حسابی 385راز اهل عالم 385فرق نمیکند که سنی بر حق باشد یا شیعه وحدت اسلام برایم مهم است و پذیرش بحق به ابجد وحدت کل اسلام 600 منهای 541 ابوبکر و عمر = 59 مهدی 59 بزودی خواهد آمد و همه ادیان را به وحدت فرا میخواند ما باید کمکش کنیم صحابه حضرت مهدی بودن زحمت داردو 202دین الهی محمد 202 یعنی علی 110+92 محمد=202 بلغ اولا بکمالهی کشف دوجا به جمالهی حسنت جمیعو خصالحی صلو علیه و آلهی حاتفی گفت دیدم من آن کتف نبی دوره خاتم تا به شانه بود علیا"علیا"یا علی دوش نبی حیدر است وارث پیغمبر است بوود نام مولاء الهی بحق که وصی مصطفی مرتضایی بت شکنی دوش نبی حیدر است وارث پیغمبر است اسلام نجاتبخش 1488 - 1202 عمر ابوبکرو عثمان = 286 یعنی 286 عید محمد علی 286 به ابجد 12منتخب12 اسلام 12 حق 12اخلاق12 نجاتبخش 12 اسلام 12 نجاتبخش 12 قلب 12هوا 12 ساعت 12 ماها 12 قلب 12جانها 12حم 12 گل گل12 دلی که نیست حب علی سنگ است چرا که نور وی و نور حق هماهنگ است مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست وصی بحق محمد سلام سَلاَمٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ سلام بر جمال حیدر کرار اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش که به تلبیسو حیل دیو مسلمان نشود فتنه های دین 615-541 = 74 فرقه نه 74 ابجد سه خلیفه ابوبکر27+22 عمر+25 عثمان =74باعث 74 فرقه شدن دین شدند74والشجرتها الملعونه 74 ابجد ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 ان من المجرمین منتقمون 74 به هزار نام خدا قسم 1000به ابجد محمد مصطفا 92 قسم = 1092 منهای ابجد سه خلیفه کن 1202- منهای 1092 = 110مولا و مقتدای عالم علیست افتخار دین 1346- 1202= 144 ضرب 12 امام در خودش 144 ابجد آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا" و لا تفرقو 144 گمراه دین 310 عمر 310فاسق دینه310دلیل نفاقه310 اهل نابکار310 مانع های سده دین 310مفسدین به جهان310با ارازل دینی310پلید نادان بجهانی310310مفسدین به جهان310منکر310نامردیه 310 گنه بزرگانه 310مکرن 310 کفری 310 نیرنگ310 عمر310 ابله منافقا 310جاهل منافق310عمر 310حرامیان 310گمراه دین310فاسقین 310مکاره پلید310به کاذبه منافق310جاهل منافق 310بفریبی ها310مکرن310 کفری 310گمراه دین310عمر 310منکر310 نیرنگ310عمر310با قاصب کل دین 310 بناحق پلید اهله دینه310 بیداد گرانه ابله 310 احمقان اهل دینی 310 یا وهابیه منافقه 310احمقان اهل دینی 310 فاسدان پلید دین ها 310 بمار زنگی 310کفری 310 عمر 310 310کلب کلب هار310 ابله منافقا 310نمرودی310 ناحق عالمی 310 عمر 310بمار زنگی 310منکر 310جاهل منافق 310 ابله منافقا 310 اباجهل در دین 310 ابالهبا در دین 310 اباجهل در دین 310 بیداد گران ابله 310 قاصبان بدین 310نامردیه 310 کفری 310 عمر 310 گمراه دین 310یا بلاء دین اسلام 310نیرنگ310نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310دلیل نفاق310 عمر 310 جاهل منافق310 ابله منافقا 310 با اهل منافق 310 310اباجهل در دین 310 کفری310 احمقهای فاسد 310 منکر 310 حرامزاده پلید 310وهابی کودن دین اسلامی310 قاصبان بدین 310 رمززناه 310 گمراه دین310 کوره دینیه 310جهل عرب 310 اباجهل در دین310یا بلاء دین اسلام 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 دلیله نفاق310کفری310 نیرنگ310نمرودی 310 کلب کلب هار 310 عمر 310سگ هار پلید 310 دلیل نفاقه 310 جهل عرب 310سامری310 310دائش وهابی نادان 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 ابله منافقا310 کفری 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310بمار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310یا بلاء دین اسلام 310 سگ مردها310 نیرنگ 310نمرودی 310سامری310 گمراه دین310یا بلاء دین اسلام 310 نیرنگ 310 منکر 310 کفری 310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310ناهنجار 310پلیدی بقاصبانی 310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310احمق بی دین ها 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 گراز ناهلی 310 دزده دین اسلامی 310 نار جهیما310بدعت شیطانه 851-541= 310عمر 310 با اهل منافق 310 حرامیان 310 بمزاحم های دین اسلام 310 رزل بدینی 310 با اهل منافق 310 اهل دین دین عدوالله 310عمرفاسق دینه310دلیل نفاقه310 اهل نابکار 310مفسدین به جهان310با ارازل دینی310پلید نادان بجهانی310 مفسدین به جهان310 310فاسق دینه310دلیل نفاقه310 اهل نابکار310 مانع های سده دین 310مفسدین به جهان310با ارازل دینی310پلید نادان بجهانی310310مفسدین به جهان310منکر310نامردیه 310 گنه بزرگانه 310مکرن 310 کفری 310 نیرنگ310 عمر310 ابله منافقا 310جاهل منافق310عمر 310حرامیان 310گمراه دین310 فاسقین 310مکاره پلید310به کاذبه منافق310جاهل منافق310 310منکر310نامردیه 310 گنه بزرگانه 310مکرن 310 کفری 310 نیرنگ310 عمر310 ابله منافقا 310جاهل منافق310عمر 310حرامیان 310گمراه دین310 فاسقین 310مکاره پلید310به کاذبه منافق310جاهل منافق310بفریبیها310 مکرن310 کفری310گمراه دین310عمر 310قاصبه دین الله310 فریب کاران اهل عالمی 715 -541 فتنه ها عمر ابوبکر = 310 عمر 310 گمراه دین 310خاک عالم بر سرت کنم عمر عرعر خر هم بوود لعن عمر این نام 310چیست که عرعر میکند اهل سنت را همه خر میکندتف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکروعمر عثمان بوود عرعر خر هم بوود لعن عمر به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 اهل بی مغز بدین 231ابوبکر 231با قاصبه دین الله 231 لانه جاسوسیه 231 قاصب ابله 231231محکومان بدین 231ادیانی جعلی باطل 231 دو رویه 231 یا ابوسفیانی 231 نفاق231 فاسق231 اهل بقاصب231یا اهل مفسد 231 اهل نامرد 231 محکومان بدین231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر231راه دزدی 231 نفاق 231 با جاهلا نادان ملحد 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 یا ابوسفیانی 231لانه جاسوسیه231 ادیانی جعلی باطل 231 دورویه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر نابحق دینها 231 بااحمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 ابوبکر و عمر 541در غدیر خم دین کامل شد اکملتو لکم دینکم بعد از وفات پیامبر دشمنان دین خدا گمراه دین 310مکرن 310کفری310 ناحق عالمی310 عمر310نیرنگ 310گمراه دین 310 مکرن310کفری دزدان فدکه فاطمه310بمارزنگی310 کفری310 اهل نابکار 310بعالم بی عملی 310 پرمدعاه 310با نادان کل عالمی 310 ابله بکل عالم 310 فاسق دینه 310 پلید فاسدان دین 310 احمق ها نادان پلید 310 پلیدها احمق نادان 310منکر 310جاهل منافق منافق ابلها 310نامردیه310 کفری310عمر310نیرنگ 310 نمرودی310 حرامزاده پلید310 سامری310 گمراه دین310مکرن 310 بکج راه 231 ابوبکر231 دزده دینه اسلامی 231ابله بکل عالم 231دزدا فدک نگونه 231ابوبکر 231رکب وبا 231 احمق ملحد 231 اشراردینها772-541 عمر و ابوبکر= 231 با فاجعه جهانی 231 به لعین دین 231 ابوبکر231لعین بدین231 بکودن احمق 231 دین حرام الهی 231 نفاق 231 عصیان 231 فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر 541+430 مقصر = 971 ظالم - 310 عمر =661 عثمان -231 ابوبکر =430 مقصر به ابجد (ریاست کفر )971 ظالم میباشد 971-661 عثمان = 310 عمر310 با قاصب دین الهی 310 عمر 310 منکر 310 حرامیان 310 کفری 310 عمر ابوبکر231+ 310عمر 310ناحق عالمی = 541فتنه عالم 676-135 فاطمه = 541 عمر وابوبکر فتنه عالم بودند شرم گینان 651-110 علی = 541 عمر ابوبکر رکب وبا 541 عدواهل بیت بوده اند به ابجد صغیر شیطان 22 مقصر 22 هذیان 22 عمر22شیطان 22 ابابکر22دشمن اسلام22 مجرمان 22 منافقان 22 بدبختی 22 بدیها 22 دروغ 22نیرنگ 22 کلک 22 کید 22 مکارا 22 روباه 22 ابوبکر رکب وبا من از خار سر دیوار دانستم بناحقی دو سال خلافت نکرده از دنیا رفت عمر به او سم ری سامری قوم محمد او را به درک اسفل سافلین فرستاد در طبقه سوزان جهنم که به آنجا اسفله سافین میگویند فقط شیطان نمرود شداد حامان فرعون عمر ابابکر شمر یزید معاویه و بت پرستان و قاصبان ولایت را عذاب میکنند قرار دارندهفت طبقه زیرداخل جهنم سوزان ترین جای جهنم را درک اسفله سافلین میگویند علمی فراتر از کهکشان ریاضی در قرآن به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر عمر 541 مقصر 430+231 ابوبکر= 661 عثمان 661+310 عمر = 971 ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541گمراه دین بناحق دینها 541 ابجد آل سعود 171+370 شیطان = 541 مردان گمراه 541جهل عرب ابله به کل عالم 541 اباجهل در دین عقیده باطل 541کفری دین حرام الهی 541دلیل نفاق به لعین دین 541 به دقل باز کودن با قاصب کل دین541 پلید ناکسان حرامیان 541ابله منافقا بناحق دین ها 541 بی دینها احمق جاهل منافق 541جهل عرب عقیده باطل541ملحد ها یا منافق آل سعود 541شیطان آل سعود541 آفت کلی541 به نااهله منافقه آل سعود 541بانامرده اهل دین اسلامی دشمنا دین های اسلامی 541 منافق کوردلی541 ابله بشرا 541آفت کلی آفت کلی541 به نااهله منافقه آل سعود 541بانامرده اهل دین اسلامی 541دشمنا دین های اسلامی 541 منافق کوردلی541 ابله بشرا 541آفت کلی 541 با قاصب کل دین نفاق541 کافر پلید دین اسلام 541مجرمین بدین اسلام با دشمن ابله نادان 541 به نامرده ابله دین 541 بنامردان قاصب 541 نامردان اصلی دین 541آفت کلی 541انحرافه دین اسلام یا حقه بازان پلید اسلامی به نامرده ابله دین 541 عقیده باطلی نامردی 541 با منافقان ابله ملحد نادان 541دشمنه اسلامی 541کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541انحرافه دین اسلام 541
قالب وبلاگ 1
داستانهای زندگی 1
ابزار وبلاگ 1
خرید لایسنس نود32 1
بزرگترین سامانه تبادل لینک 1
بهترین ریمل - ریمل حجم دهنده و بلند کننده 1
سر دنده ال ای دی led
ردیاب مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110 + 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 62
بازدید ماه : 830
بازدید کل : 89841
تعداد مطالب : 437
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



به ابجدظالم 971- 430 مقصر = 541 دشمنه اسلامی 541 کافر پلید دین اسلام 541توهین دین ها 541 بنامردان قاصب 541 مردان گمراه 541 مجرمین بدین اسلام 541 فاجران دین اسلامی 541 آل سعود 171+370 شیطان = 541 عمر ابوبکر541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 اهله شر 541 دشمنه اسلامی 541 مرگ کافر 541 آفتین 541 عداوتین 541 عمر ابوبکر541 فتنه ها541 آل سعود 171 +370 شیطان = 541 قاتلی 541 دشمنه اسلامی 541 اولین قاصب دینه 541 مجرمین بدین اسلام 541 بنامردان قاصب 541 انحراف دین اسلام 541 فاجران دین اسلامی 541 اولین قاصب دینه 541 مجرمین بدین اسلام 541 بنامردان قاصب 541 انحراف دین اسلام 541 فاجران دین اسلامی 541منافقان پلیده دین 541 با ناکس های اهله قرآن 541مقصرا دین الهی 541 نامردان اصلی دین 541بنامردان قاصب 541 مردان گمراه541 فاجران دین اسلامی 541 مجرمین بدین اسلام 541 دشمنه اسلامی 541 مردان گمراه 541 احمقان فاسد دین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541 مقصرا دین الهی 541 بنامردان قاصب 541 مردان گمراه 541 بنامردان قاصب 541 نامردان اصلی دین 541 به اولین قاصبان احمق پلید 541 نامردان اصلی دین 541 به ابجد آفتین 541 کافر پلید دین اسلام 541آفتین 541فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 میباشند 541احمقان فاسد دین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 با ناکسهای اهل قرآن 541 مقصرا دین الهی 541 فاسد ترین نامرد اهل دین 541 مجرمین بدین اسلام 541مردان گمراه 541 بنامردان قاصب 541 کافر پلید دین اسلام 541 احمقان فاسد دین اسلام 541مجرمین بدین اسلام 541 دشمنه اسلامی 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر


علی قرآن=41+41اصل دین اسلام=82 امام82+114سوره قرآن=196دین اسلام196ضرب14معصوم درخودش میشود 196دین اسلام196با دین الله فاطمه64 همسر لایق علی64به ابجد دین 64 دین 64 الله محمد علی64+64= 128کلید دین128حسین128 کلید دین128

به ابجد64دین64الله محمدعلی 64جانشین محمد علی64حقیقت دین الله64دست بیعت بارسول خدا وعلی کف دست راستت نوشته18 ذالحجه"غدیر خم18+64 دین=82 امام به ابجد امام82 انتخاب امام درغدیرخم امام82{82زاده محراب شهیدمحراب82 امام82 +114سوره قرآن=196دین اسلام196ضرب14 معصوم درخودش میشود196امام کل دین196دین اسلام196اسلامه مهدی196نماینده الله محمد66 الله 66+66 علی ولی الله=132 اسلام +64 دین = 196دین اسلام196محمد92+18ذالحجه"غدیرخم =110علی 110زاده محراب شهید محراب علیست پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: إن وليتموا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يهدي بكم السبيل المستقيم.
اگر علي را خليفه خويش قرار دهيد، گرچه مي‌دانم نمي‌كنيد، همه شما را به ساحل نجات و سرمنزل مراد خواهد رساند. مسند احمد بن حنبل، ج1، ص109 ـ الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص82 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص170 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص420 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 ـ ميزان الإعتدال الذهبي، ج3، ص363 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص 397

ایام ولادت

سید جوانان اهل بهشت حضرت ابا عبدالله الحسین

وقمرمنیربنی هاشم اباالفضل العباس

و سید الساجدین امام زین العابدین علیهما السلام

 بر تمام شیعیان مبارک باد

صلوات بر امام حسین علیه السلام

اللهم صل وسلم  وزد وبارک علی السید الزاهد و الامام العابد الراکع الساجد ولی الملک الماجد و قتیل الجاحد الکافر زین المنابر والمساجد صاحب المحنة والکرب و البلاء المدفون بارض الکربلا سبط الرسول الثقلین و نورالعینین مولانا و مولی الکونین الامام بالحق

ابی عبدالله الحسین صلوات الله وسلامه علیه

 

مختصری درباره امام حسین علیه السلام

امام حسین درپنجشنبه  سوم شعبان سال چهارم  هجری در مدینه متولد شد و حضرت رسالت به امر حق تعالی او را حسین نام کرد و به نام پسر کوچک هارون که او شبیر نام داشت و در آن لغت شبیر به معنی حسین است و از القاب آن حضرت : رشید ، طیب ، وفی و سید و مبارک و سبط و شهید و سعید بود

 ماجرای قبل از ولادت امام حسین علیه السلام وآیات نازله درباره ایشان

ابن بابویه به سند معتبر از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که جبرئیل بر حضرت رسالت صل الله علیه وآله نازل شد پیش از ولادت امام حسین علیه السلام گفت از برای تو پسری متولد خواهد شد که امت تو بعد از تو او را شهید می کنند ، حضرت فرمود : مرا احتیاج به چنین فرزندی نیست بعد از آن که سه مرتبه این مخاطبه شد ، حضرت امیرالمومنین را طلبید و فرمود جبرئیل مرا خبر داده از جانب خداوند عالمیان که برای تو فرزندی متولد خواهد شد که امت من بعد از من او را شهید خواهند کرد ، حضرت امیر فرمود : مرا به چنین فرزندی احتیاجی نیست ، تا آنکه سه مرتبه این مخاطبه شد و در بار سوم فرمود : در او و فرزندان او امامت و وراثت آثار پیغمبران و خازن علوم اولین و آخرین خواهد بود .

پس به نزد حضرت فاطمه علیها السلام  فرستاد که خدا بشارت می دهد تو را به فرزندی که امت من بعد از من او را شهید خواهند کرد فاطمه  علیها السلام  گفت : ای پدر مرا احتیاج به چنین فرزندی نیست تا آنکه سه مرتبه این مخاطبه واقع گردید و هر سه مرتبه فاطمه  علیها السلام  چنین پاسخ گفت . پس حضرت فرمود که او و فرزندان او پیشوایان دین و وارثان آثار من و خازنان علم من خواهند بود .فاطمه  علیها السلام گفت : راضی شدم از خداوند عالمیان پس حامله شد به حضرت امام حسین علیه السلام . بعد از شش ماه آن حضرت متولد شد و فرزندی که شش ماهه متولد شود زنده نمانده مگر امام حسین علیه السلام و حضرت عیسی علیه السلام و به روایتی حضرت یحیی  علیه السلام - پس ام سلمه محافظت آن فرزند را متکفل شد – رسول خدا هر روز می آمد و زبان مبارک خود را در دهان امام حسین می گذاشت و آن حضرت می مکید تا سیر می شد پس حق تعالی گوشت او را از گوشت رسول الله رویانید .از حضرت فاطمه و دیگری هرگز شیر نخورد ،

پس حق تعالی  آیه (15)  از سوره احقاف را در شآن او فرستاد .

 {وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ }

یعنی : مدت حمل او و از شیر بازگرفتن او سی ماه بود تا آنکه چون به حد قوت بدن وعقل رسید و چهل سال از او عمر او گذشت ، گفت : پروردگارا الهام کن مرا و توفیق بده که شکر کنم تو را که انعام کرده ای بر من و بر پدر و مادر من و اصلاح کن ازبرای من بعضی از ذریه مرا .- حضرت صادق فرمود اگر می گفت همه ذریت مرا هرآینه همه فرزندان او امام می بودند و لیک مخصوص گردانید بعضی را .

علی ابن ابراهیم روایت کرده است در تفسیر  آیه (15) از سوره احقاف

 { وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا }

یعنی ما وصیت کردیم انسان را به نیکی به والدین ، حامله شد به او مادر او به کراهت و وضع کرد او را به کراهت .

حضرت فرمود : مراد والدین حسن و حسین علیهما السلام اند و آن که حمل و وضع او از روی کراهت بود حسین علیه السلام است زیرا که حق تعالی بشارت داد  رسول خدا را به ولادت حسین علیه السلام  و به آنکه امامت در فرزندان او خواهد بود تا روز قیامت . پس خبر داد حضرت را به آنچه خواهد رسید به حضرت امام حسین علیه السلام  و به فرزندان او ، و در عوض مقرر فرمود که امامت در فرزندان او باشد و خبر که حضرت امام حسین کشته خواهد شد و حق تعالی او را در رجعت به دنیا بر خواهد گردانید و یاری خواهد کرد او را تا دشمنان خود را بکشد و او پادشاه جمیع روی زمین گرداند چنانچه حق تعالی در

 سوره قصص آیه (5) فرموده است که :

 {وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}

یعنی می خواهیم که منت گذاریم بر آنها که ضعیف گردانیده اند ایشان را در زمین وبگردانیم ایشان را امامان  و وارثان زمین .

و باز ایشان در سوره انبیا آیه (105) فرموده است :

 {وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ }

یعنی : به تحقیق که ما نوشتیم در زبور بعد از تورات آنکه زمین را به ارث خواهد برد بندگان شایسته من . پس حضرت فرمود : بشارت داد خدا پیغمبرش را که اهلبیت او پادشاه زمین خواهند شد و به دنیا رجعت خواهند کرد و دشمنان خود ر خواهند کشت  

 ماجرای ولادت امام حسین علیه السلام

و در روایات معتبره آمده که فاصله میان امام حسن و امام حسین شش ماه بوده . ابن بابویه روایت کرده است که صفیه دختر عبدالمطلب نقل کرده که من قابله امام حسین بودم چون ان حضرت به دنیا آمد  حضرت رسول فرمود ای عمه بیاور فرزند مرا . گفتم یا رسول الله هنوز پاکیزه نکرده ام او را .

پیامبر فرمود تو او را پاکیزه می کنی ؟ خداوند او را پاکیزه  و مطهر گردانیده است.

چون به خدمت آن حضرت بردم او را در دامن گذاشت و زبان مبارک خود در دهان او داخل کرد و او
می مکید . چنان می دانم که شیر و عسل از زبان آن حضرت دردهان او جاری شد . پس میان دو دیده او را بوسید و به من داد و می گریست و می فرمود که خدا لعنت کند گروهی که تو را شهید می کنند ای فرزند ، و سه مرتبه این را فرمود گفتم پدر و مادرم فدای شما باد چه کسی او را خواهد کشت ؟ فرمود باقیمانده گروه ستم کننده ای از بنی امیه  .

فرزند رسول خدا فدائي امام حسين علیه السلام

ابن‏ شهر آشوب از ابن عباس روايت کرده است که روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نشسته بود و بر ران چپ حضرت فرزندش ابراهيم نشسته بود و بر پاي ديگر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم حضرت سيدالشهداء امام حسين (عليه‏ السلام) نشسته بود، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم يک بار اين را مي‏بوسيد و يک مرتبه او را؛ ناگاه جبرئيل نازل شد و چون جبرئيل رفت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: که جبرئيل از جانب پروردگار من آمد و گفت: اي محمد پروردگارت تو را سلام مي‏رساند و مي‏فرمايد: که اين دو تن که بر روي پاي تو هستند يکي از آنها براي تو نمي‏ماند، پس يکي را فداي ديگري کن و خود تو انتخاب کن که کداميک از آنها فوت نمايد.

رسول خدا به سوي ابراهيم نظر کرد و گريست بعد بسوي سيدالشهداء علي (عليه السلام) نگاهي کرد و گريست سپس فرمود: اگر ابراهيم بميرد بغير از من کسي محزون و ناراحت نمي‏شود، ولي مادر حسين (عليه‏ السلام) فاطمه عليه االسلام است و پدرش علي (عليه‏ السلام) است که پسر عم من و به منزله خود من و گوشت و خون من است و چون او بميرد دخترم و پسر عمم هر دو اندوهناک و غصه‏دار مي‏شوند من نيز بر او محزون و ناراحت مي‏گردم، من انتخاب مي‏کنم غم خود بر ناراحتي ايشان، آنگاه فرمود: اي جبرئيل! ابراهيم را فداي حسين کردم و به مرگ فرزندم رضايت دادم!!! پس از سه روز ابراهيم از دنيا رفت.

بعد از فوت ابراهيم هر گاه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم امام حسين (عليه السلام) را مي‏ديد او را به سينه خود مي‏چسبانيد و لبهاي او را مي‏ مکيد و مي‏گفت:

(فداي تو شوم، اي کسي که ابراهيم را فداي تو کردم).

باید ازخویش بپرسیم که چراحجت حق خیمه راامن تر از خانه ما می داند

قال رسول الله :

انا سید النبیین و علی بن ابیطالب سید الوصیین و ان اوصیائی بعدی اثنا عشر ، أولهم علیٍٍٍٍٍٍٍ بن ابیطالب و آخرهم المهدی .

پیامبر گرامی فرمود :

من سالار پیامبرانم و علی سالار جانشینان پیامبران و جانشینان من دوازده نفر می باشند  نخستین آنان علی فرزند ابی طالب (علیه السلام )است و آخرینشان فرزندم مهدی (علیه السلام )

فراِِِِِئد السمطین  - ج 2 , ص 213

قال رسول الله :

انّّ خلفائی و اوصیائی و حجج الله علی الخلق بعدی اثنا عشر : أولهم علیّ و آخرهم وی لدیّ المهدی ، فینزل روح الله عیسی بن مریم فیصلی خلف المهدی و تشرق الارض بنور ربّها   و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب

جانشینان  من وحجتهای خدا بر بندگان پس از من دوازده نفرند . نخستین آن علی بن ابیطالب است و آخرینشان پسرم مهدی است (پس از ظهور او ) عیسی بن مریم از آسمانها فرود می اید و به امامت او نماز می خواند و زمین و زمان به نور پروردگارش روشن می گردد و حکومت مهر و عدل او جهان را از غرب تا شرق زیر پوشش خود قرار می دهد
 

ینابع الموده ، ص 447

پاسخ به شبهات و سئوالات پیرامون مهدویت

آيا رسول خدا از ولادت حضرت مهدي خبر داده است؟

آري، از 107 حديث شهادت به ولادت آن حضرت از ناحيه رسول خداصلي الله عليه وآله استفاده مي‏شود. ابن عباس از رسول خداصلي الله عليه وآله نقل کرده که فرمود: «إنّ اللَّه تبارک وتعالي أطلع إلي الأرض أطلاعه فاختارني منها فجعلني نبيّاً، ثم أطلع الثانية فاختار منها عليّاً فجعله إماماً، ثم أمرني أن اتّخذه أخاً ووليّاً ووصيّاً وخليفةً ووزيراً، فعليّ منّي وأنا من عليّ وهو زوج ابنتي وأبو سبطي الحسن والحسين. ألا وأنّ اللَّه تبارک وتعالي جعلني وإيّاهم حججاً علي عباده وجعل من صلب الحسين أئمّة يقومون بأمري ويحفظون وصيّتي، التاسع منهم قآئم أهل بيتي ومهديّ أمّتي، أشبه الناس بي شمائله وأقواله وأفعاله، يظهر بعد غيبة طويلة وحيرة مضلّة...» ؛ [1]  «خداوند تبارک و تعالي توجّهي بر زمين کرد و مرا انتخاب نمود و من را نبي قرار داد سپس بار دوم توجهي کرد و علي را از روي زمين انتخاب نمود و او را امام قرار داد و مرا امر نمود که او را برادر و وليّ و وصيّ و خليفه و وزير خود قرار دهم، پس علي از من و من از علي‏ام، او شوهر دختر من و پدر دو نوه‏ام حسن و حسين است. آگاه باشيد! که خداوند تبارک و تعالي من و آنان را حجت‏هايي بر بندگانش قرار داده است. و از صلب حسين اماماني قرار داد که به امر من قيام کرده و وصيت مرا حفظ خواهند نمود. نهمين از آنها قائم اهل بيت من و مهدي امّت من است. شبيه‏ترين مردم به من در شمايل و اقوال و افعال است. بعد از غيبت طولاني و حيرت گمراه کننده ظهور مي‏کند...».

1- کمال الدین ص257

آيا امام علي به غيبت حضرت مهدي‏ اشاره کرده است؟

آري، در بسياري از روايات به آن اشاره نموده است از جمله؛

صدوق در حديثي به سند خود از اميرالمؤمنين‏عليه السلام نقل کرده که فرمود: «للقآئم منّا غيبة أمرها طويل کأنّي بالشيعة يجولون جولان النعم في غيبته يطلبون المرعي فلا يجدونه ألا فمن ثبت منهم علي دينه ولم يقس قلبه لطول أمد غيبة إمامه فهو معي في درجتي يوم القيامة...» ؛ [1]  «براي قائم از ما غيبتي است که زمان و مدّت آن طولاني خواهد بود. گويا شيعه را مي‏بينم که به مانند گوسفندان متحيّر و سرگردان به دنبال چراگاه مي‏گردد ولي آن را نمي‏يابد. آگاه باشيد! هرکس که در آن زمان بر دين خود ثابت قدم باشد و قلبش به جهت طولاني شدن مدت غيبت سخت نشود، او با من و در مرتبه من در روز قيامت خواهد بود.»

کمال الدین ص303

وضعيت سياسي در عصر امام عسکري‏ و ولادت حضرت مهدي‏ چگونه بوده است؟

امام عسکري‏عليه السلام در ماه ربيع الاول سال 232 هجري متولد شد. او معاصر با حکومت سه نفر از حاکمان بني عباس؛ يعني معتز، مهتدي و معتمد بوده است. معتمد عباسي تعصّب و کينه خاصي نسبت به اهل بيت‏عليهم السلام داشت. از جمله کارهاي او اين بود که بعد از شهادت امام عسکري‏عليه السلام دستور داد خانه حضرت را تفتيش کرده، تا از وجود فرزند حضرت آگاه شود، و اين به جهت سعايتي بود که جعفر به دستگاه حاکم کرده بود.

داوود بن اسود مي‏گويد: امام عسکري‏عليه السلام عصايي به من داد و فرمود: اين را به عَمْري برسان. در بين راه عصا شکست، ناگهان مشاهده کردم که در ميان آن نامه‏اي است. خدمت امام که رسيدم جريان را بازگو کردم. حضرت فرمود: «... وإذا سمعت لنا شاتماً فامض لسبيلک الّتي أمرت بها وإيّاک أن تجاوب من يشتمنا أو تعرفه من أنت، فأنا ببلد سوء ومصر سوء وامض في طريقک فإنّ أخبارک وأحوالک ترد إلينا فاعلم ذلک» ؛ «هر گاه مشاهده کردي که کسي ما را دشنام مي‏دهد تو به دنبال مأموريتي که فرستاده شدي برو، و مبادا درصدد پاسخ او برآيي يا خودت را به او معرفي کني، زيرا ما در بد شهري قرار داريم، تو به راه خودت ادامه بده، زيرا اخبار و احوال تو به ما مي‏رسد، اين را به خوبي بدان.» 

و حتي مشاهده مي‏کنيم که امام به اصحاب خود دستور مي‏دهد تا هيچ کس به او سلام نکند و با دست به او اشاره ننمايد؛ زيرا در غير اين صورت جانش در امان نخواهد بود.

حضرت‏عليه السلام براي ملاقات با شيعيان خود مکاني را معين مي‏کرد و مي‏فرمود: «صيروا إلي موضع کذا وکذا وإلي دار فلان بن فلان. العشاء والعتمة في ليلة کذا، فإنّکم تجدوني هناک...» ؛   «در فلان مکان و فلان خانه، شب هنگام مراجعه کنيد که مرا در آنجا خواهيد يافت.» 

محمّد بن عبدالعزيز بلخي مي‏گويد: صبح هنگامي در خيابان گوسفند فروشان نشسته بودم که ناگهان مشاهده کردم امام عسکري‏عليه السلام از منزل خود خارج شده و به سوي خانه عمومي مي‏رود. در دلم گفتم: اگر فرياد زنم که اين مرد، حجت خداست، بر شما باد که او را بشناسيد مرا خواهند کشت؟ هنگامي که حضرت به من نزديک شد با انگشت سبّابه خود بر دهان خود اشاره فرمود که ساکت باش!. همان شب حضرت را ملاقات کردم، فرمود: «إنّه هو الکتمان أو القتل فاتّقِ اللَّه علي نفسک» ؛   «يا بايد کتمان کني و يا اينکه به قتل خواهي رسيد. بر خودت از خدا بترس.» 

به همين جهت است که مرحوم مقدس اردبيلي مي‏فرمايد: «هرگاه حديثي از «رجل» نقل شد، مقصود امام حسن عسکري‏عليه السلام است».

اين قضايا وضعيت بس دشوار سياسي عصر امام عسکري‏عليه السلام و زمان ولادت امام زمان‏عليه السلام را مي‏رساند. و به همين جهت است که ولادت آن حضرت در اختفاي تام صورت پذيرفت.

در اين بين امام عسکري‏عليه السلام دو وظيفه را دنبال مي‏کرده است: يکي اينکه حضرت درصدد اثبات ولادت و وجود فرزندش بوده است و ديگر اينکه طوري بايد فرزندش را معرفي کند که جانش در خطر نيفتد.

آيا حضرت مهدي‏ براي اثبات امامتش در کودکي اقدامي انجام داده است؟

حضرت مهدي‏ عليه السلام در راستاي تثبيت امامت و رهبري خود نسبت به جامعه شيعي اقداماتي را انجام داد:

1 - اقامه معجزات و کرامات

در قضيه ابوالاديان - که قبلاً به آن اشاره شد - آمده است: «... کودک جلو آمد و بر حضرت عسکري‏عليه السلام نماز گزارد و بعد در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد. کودک - حضرت مهدي‏عليه السلام - به من فرمود: اي بصري! جواب نامه‏هايي که با تو است نزد من آر. آنها را به حضرت تقديم نمودم. در دلم گفتم: اين دو نشانه از نشانه‏هاي امامت است که در اين کودک مشاهده کردم. تنها باقي مي‏ماند يک نشانه و آن اينکه از آنچه در هميان است خبر دهد....

ابوالاديان مي‏گويد: خادم خارج شد و فرمود: نزد شما نامه‏هاي فلان شخص و فلان شخص است، و در خورجين او هزار و ده دينار وجود دارد که از آن جمله دينارهايي زرکوب است. آن جماعت نيز نامه‏ها و مال را به او داده و گفتند: کسي که تو را براي گرفتن اينها فرستاده همان امام است...».

2 - جواب مسائل

يکي ديگر از راه‏هاي اثبات امامت خود، پاسخ به سؤال‏هايي بود که توسط نوّاب اربعه به آن حضرت ارسال مي‏شد و حضرت نيز جواب آنها را به صورت توقيع مرقوم مي‏داشتند، همانند: جواب به مسائل احمد بن اسحاق اشعري، جواب به مسائل اسحاق بن يعقوب، جواب سؤال‏هاي حميري، جواب به مسائل محمّد بن ابراهيم مهزياري، جواب به مسائل ابي الحسين بن محمّد اسدي و ديگران.

غيبت حضرت مهدي‏ به چه کيفيتي است؟

در رابطه با کيفيت غيبت حضرت دو نظريه است:

1 - نظريه خفاي شخص: يعني اينکه وجود حضرت از ديد مردم مخفي است. دليل اين نظريه رواياتي است که از طرق اهل بيت‏عليهم السلام رسيده است.

امام رضاعليه السلام فرمود: «لا يري جسمه...» ؛   «... جسم او ديده نمي‏شود...».

امام صادق‏عليه السلام فرمود: «... الخامس من ولد السابع يغيب عنکم شخصه...» ؛   «...پنجمين از اولاد هفتمين، شخصش از شما غايب خواهد شد...».

2 - نظريه خفاي عنوان: به اين معنا که مردم او را مي‏بينند ولي هرگز به عنوان مهدي موعود به او آشنايي پيدا نمي‏کنند. دليل بر اين نظريه نيز روايت محمّد بن عثمان عَمْري است که فرمود: «واللَّه إنّ صاحب هذا الأمر ليحضر الموسم کلّ سنة فيري الناس ويعرفهم ويرونه ولا يعرفونه» ؛  «به خدا سوگند! همانا صاحب اين امر در موسم حجّ هر سال حاضر مي‏شود، مردم را مي‏بيند و آنها را نيز مي‏شناسد، و نيز مردم او را مي‏بينند ولي نمي‏شناسند.

مسجد سهله چه ارتباطي با حضرت مهدي‏ دارد؟

مطابق برخي از روايات اين مسجد اقامتگاه شخصي حضرت بقية اللَّه - ارواحنا فداه - در دوران ظهور خواهد بود.

1 - روزي نزد امام صادق‏عليه السلام سخن از مسجد سهله به ميان آمد، حضرت فرمود: «اما انّه منزل صاحبنا اذا قام بأهله» ؛   «آگاه باشيد! همانا آن مکان اقامتگاه صاحب ما است، هنگامي که با اهلش قيام کند.» 

2 - و نيز از حضرت‏عليه السلام نقل شده که خطاب به ابوبصير فرمود: «يا ابامحمّد! کأنّي اري نزول القائم‏عليه السلام في مسجد السهلة بأهله وعياله» ؛  «اي ابامحمّد! گويا فرود آمدن قائم‏عليه السلام را با اهل و عيالش در مسجد سهله با چشم خود مي‏بينم.»

آيه قتال چگونه بر ظهور حضرت مهدي‏ دلالت دارد؟

خداوند متعال مي‏فرمايد: وَقاتِلُوهُمْ حَتّي لاتَکُونَ فِتْنَةٌ وَيَکُونَ الدِّينُ کُلُّهُ للَّهِِ...؛ [1]  «با آنان پيکار کنيد تا فتنه برچيده شود و دين همه‏اش مخصوص خدا باشد.» 

آيه فوق دلالت دارد بر اينکه بايد شرک و کفر ريشه کن شود و دين همه‏اش مخصوص خدا باشد و هيچ مشرکي در روي زمين نماند جز آنکه کشته شده يا داخل در دين اسلام شود. اين هدف هنوز تحقق نيافته است در حالي که بايد تحقق يابد و فتنه از روي زمين برچيده شود و دين خالصِ براي خدا گردد.

مطابق روايات، اين هدف در عصر ظهور حضرت مهدي‏عليه السلام تحقق خواهد يافت. همان گونه که در آيه 33 از سوره توبه به آن اشاره شد.

آلوسي در ذيل آيه فوق مي‏گويد: «مقصود آن است که همه اديان باطل از بين برود، يعني يا اهل اديان از بين رفته و هلاک شوند و يا از ترس و جهات ديگر به دين اسلام بازگردند». [2] .

آن گاه مي‏گويد: «گفته شده که تأويل آيه تاکنون محقق نشده است، و در هنگام ظهور حضرت مهدي‏عليه السلام تأويل آن خواهد آمد، و در آن عصر هيچ مشرکي بر روي زمين باقي نخواهد ماند». [3] .

از امام صادق‏عليه السلام در مورد آيه فوق سؤال شد، حضرت فرمود: «لم يجي‏ء تأويل هذه الآية ولو قد قام قآئمنا بعد سيري من يدرکه ما يکون من تأويل هذه الآية وليبلغنّ دين محمّدصلي الله عليه وآله ما بلغ الليل حتي لا يکون مشرک علي ظهر الأرض...» ؛ [4]  «هنوز تأويل آيه نيامده است. و اگر قائم ما قيام کند زود است کساني که او را درک مي‏کنند تأويل اين آيه را ببينند. البته دين محمّد به تمام نقاطي که شب پوشش آرام‏بخش خود را بر آن مي‏افکند خواهد رسيد تا اينکه در سراسر زمين، شرک و بت‏پرستي باقي نماند.

1-     سوره انفال آیه 39

2-     روح المعانی  ج 9 ص 174

3-     روح المعانی  ج 9 ص 174

4-     تفسیر صافی  ج 2 ص 303
 

اول کسي که با حضرت مهدي‏ بيعت مي‏کند چه کسي است؟

مطابق روايات، اول کسي که با حضرت مهدي‏عليه السلام بيعت مي‏کند جبرئيل است.

ابان بن تغلب از امام صادق‏عليه السلام نقل کرده که فرمود: «همانا اول کسي که با قائم‏عليه السلام بيعت مي‏کند جبرئيل است...».

طبرسي از ابي‏عبداللَّه‏عليه السلام نقل کرده که در حديثي فرمود: «... پس خداوند عزّوجلّ جبرئيل را مي‏فرستد تا نزد او آمده و سؤال کند، به او مي‏گويد: به چه چيزي دعوت مي‏کني؟ قائم او را از ماهيت دعوت خبر مي‏دهد. جبرئيل مي‏گويد: پس من اوّل کسي هستم که با تو بيعت مي‏کنم. آن گاه مي‏گويد: کف دستت را بده، و آن را بر دست خود مسح مي‏کند...». [1] .

در اينکه بيعت جبرئيل به چه معنا است، دو احتمال وجود دارد:

1 - معناي رمزي: به اين معنا که مقصود از آن تأييد الهي براي حضرت است، زيرا جبرئيل بزرگ‏ترين نماينده الهي است. ولي اين معنا در صورتي صحيح است که حمل بر معناي صريح و ظاهر آن ممکن نباشد، در حالي که چنين نيست.

2 - معناي رايج: به اين معنا که مقصود به بيعت همان معناي رايج آن است که مردم با خليفه و ديگران انجام مي‏دهند. و فايده آن دو چيز است:

الف. توجه مردم به لزوم بيعت با حضرت.

ب. تأييد حرکت و قيام امام زمان‏عليه السلام.

1- احتجاج ص 431

اصحاب حضرت مهدي‏ چگونه وارد مکه مي‏شوند؟

در مورد سؤال فوق چند احتمال وجود دارد:

1 - اينکه اين جماعت به طور اعجاز و با سرعت وارد مکه مي‏شوند. اين احتمال مطابق ظاهر برخي روايات و صريح برخي روايات ديگر است. در برخي روايات آمده که آنها در يک ساعت در جايي اجتماع مي‏کنند: «يجتمعون واللَّه في‏ساعة واحدة». [1]  ولي در برخي روايات تصريح به اعجازي بودن آن شده است.

در روايت ابن صباغ آمده است: «فيصير إليه أنصاره من أطراف الأرض تطوي لهم طيّاً حتّي يبايعوه» ؛ «پس انصار او از اطراف زمين به خدمت او مي‏رسند در حالي که زمين براي آنها مي‏چرخد تا اينکه با او بيعت کنند.» 

و در خبر طبرسي آمده است: «فتصير شيعته من أطراف الأرض تطوي لهم طيّاً حتّي يبايعوه» ؛ «پس شيعيان از اطراف زمين خدمت او مي‏رسند در حالي که زمين براي آنها مي‏چرخد، تا آنکه با او بيعت کنند.» 

2 - احتمال ديگر اينکه مردم چند دسته شوند:

الف. برخي از راه طبيعي خدمت امام‏عليه السلام مشرّف مي‏شوند.

ب. برخي نيز شب هنگام که در رختخواب خود آرميده‏اند ناگهان خود را در مکه مي‏يابند.

ج. برخي نيز بر ابر سوار در روز به خدمت حضرت مشرف مي‏شوند.

3 - احتمال سوّم آن است که همگي با سفر عادي به خدمت حضرت مشرف مي‏شوند؛ زيرا همان گونه که در روايات اشاره شده به اسم مهدي‏عليه السلام در ماه رمضان ندا داده مي‏شود، و ظهور حضرت نيز در دهم محرم است. در فاصله اين مدّت مخلصين، خود را به حضرت مي‏رسانند.

از ميان اين احتمالات، احتمال سوّم ترجيح دارد؛ زيرا گرچه مطابق زمان صدور اين روايات حرکت سريع به سوي مقصدي دور تنها با اعجاز متصور بوده، ولي در اين عصر بلکه عصر ظهور، حرکت‏ها به حدّي سريع شده که اجتماع افرادي را از اطراف عالم در يک ساعت ممکن ساخته است. و لذا ممکن است که مقصود از سير در سحاب و ابرها سفر با هواپيما، و پيچيده شدن زمين، سفر با ماشين و قطار سريع السير باشد.

1- بحار الانوار ج 2 ص 288 باب 26

آيا در دولت حضرت مهدي جز مسلمان روي زمين باقي نمي‏ماند؟

از برخي روايات استفاده مي‏شود که در عصر دولت حضرت مهدي‏عليه السلام جز مسلمان احدي روي زمين باقي نمي‏ماند.

ابن بکير مي‏گويد: از حضرت ابوالحسن‏عليه السلام تفسير آيه شريفه وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمواتِ وَالأَرْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ را سؤال کردم، فرمود: «أنزلت في القآئم‏عليه السلام إذا خرج في اليهود والنصاري والصابئين والزنادقه وأهل الردّة والکفّار في شرق الأرض وغربها، فعرض عليهم الإسلام، فمن أسلم طوعاً أمره بالصلوة والزکوة وما يؤمر به المسلم ويجب للَّه عليه، ومن لم يسلم ضرب عنقه حتّي لا يبقي في المشارق والمغارب أحد إلّا وحّد اللَّه» ؛ [1]  «آيه مذکور در شأن قائم نازل شده است، وقتي آن جناب ظاهر شود دين اسلام را بر يهود و نصارا و صابئين و کفار شرق و غرب عرضه مي‏دارد، پس هر کس با ميل و اختيار اسلام بياورد او را به نماز و زکات و ساير واجبات امر مي‏کند، و هر کس از قبول اسلام سرباز زند، گردنش را مي‏زند، تا آنکه در شرق و غرب زمين جز موحد و خداپرست کسي باقي نمي‏ماند...».

ولي با مراجعه به روايات ديگر پي خواهيم برد که يهود و نصارا تا روز قيامت باقي خواهند ماند:

ابوبصير مي‏گويد: به امام صادق‏عليه السلام عرض کردم که صاحب‏الامر با اهل ذمه، يهود و نصارا چه خواهد کرد؟ فرمود: «... يسالمهم کما سالمهم رسول اللَّه‏صلي الله عليه وآله، ويؤدّون الجزية عن يد وهم صاغرون...» ؛ [2]  «مانند پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله با آنان مصالحه مي‏کند، آنها هم با کمال تواضع و خواري جزيه مي‏دهند.» 

 

امام باقرعليه السلام فرمود: «صاحب امر، مهدي ناميده شده به جهت آنکه تورات و ساير کتاب‏هاي آسماني را از غاري که در انطاکيه واقع شده خارج مي‏کند و بين اهل تورات به تورات و اهل انجيل به انجيل و اهل زبور به زبور و اهل قرآن به قرآن حکم خواهد کرد». [3] .

از آنجا که اين دسته روايات که دلالت بر بقاي يهود و نصارا تا روز قيامت دارد با ظاهر آيات قرآن مطابق است، لذا آن را بر طايفه اول از روايات مقدم مي‏داريم.

خداوند متعال مي‏فرمايد: وَمِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنّا نَصاري أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظّاً مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ العَداوَةَ وَالبَغْضآءَ إِلي يَوْمِ القِيامَةِ؛ [4]  «و ما از کساني که ادعاي نصرانيت داشتند پيمان گرفتيم، پس قسمتي از پندهاي ما را فراموش نمودند، ما هم دشمني و کينه را تا قيامت در بينشان انداختيم.» 

و نيز مي‏فرمايد: إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسي إِنِّي مُتَوَفِّيکَ وَرافِعُکَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِينَ کَفَرُوا وَجاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِينَ کَفَرُوا إِلي يَوْمِ القِيامَةِ؛ [5]  «يادآور زماني را که خداوند فرمود: اي عيسي! همانا من تو را گرفته و به سوي خويش برآرم و از کفّار دورت نمايم و پيروانت را تا قيامت بالادست و مسلط بر کفار گردانم.» 

از اين آيات و آيات ديگر استفاده مي‏شود که يهود و نصارا تا روز قيامت باقي خواهند ماند، هر چند ممکن است در اقليت باشند و بدون آنکه صاحب اختيار و اقتدار گردند، در پناه دولت اسلامي جان و مال و آبرو و ناموس آنها محفوظ باشد.

در آيه اخير دو نکته قابل توجه است:

1- اينکه مقصود به «توفّي در آيه اخذ به قوت و تمام است نه مرگ آن گونه که علامه طباطبايي‏رضي الله عنه از اهل لغت نقل کرده است.

2- مقصود از متابعين حضرت عيسي‏عليه السلام که بر کفار تفوق داده شده‏اند کساني هستند که در زمان آن حضرت و بعد از ايشان در خط توحيد بوده و بعد از ظهور اسلام از پيامبر آن يعني حضرت محمدصلي الله عليه وآله پيروي کرده‏اند. 478

در عصر ظهور کدامين مذهب حاکم است؟

شکي نيست که اسلام آخرين دين بشر از جانب خداوند متعال است. لذا خداوند متعال پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله را به عنوان «خاتم النبيين» توصيف کرده، آن حضرت نيز تصريح به اين نموده که بعد از خود پيامبري ديگر نخواهد بود. لکن سؤال اين است که از بين مذاهب موجود کدامين مذهب از مذاهب اسلامي به اجرا در خواهد آمد؟

پاسخ: مطابق آيات و روايات فراوان دين حاکم در عصر ظهور دين اسلام است، [6]  ولي با ضميمه کردن اين آيات به آيه اکمال پي مي‏بريم که مذهب رايج در عصر ظهور همان مذهب تشيع است.

خداوند متعال مي‏فرمايد: اَليَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِينَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دِيناً؛ [7]  «امروز دين شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين [جاودان] شما پذيرفتم.» 

در آن روز چه اتفاق افتاده است که خداوند به سبب آن دين خود را بر مردم کامل کرده و نعمت را بر آنان تمام نموده است، و اسلام را همراه با آن پذيرفته است؟ کليد فهم اين سؤال‏ها بررسي شأن نزول آيه و روشن شدن مصداق کلمه «اليوم» در آيه شريفه است.

با مراجعه به روايات و بيان مفسّرين در ذيل آيه فوق پي مي‏بريم که شأن نزول آيه قضيه‏اي است که در غدير خم، روز هيجدهم ذي حجه اتفاق افتاده است. در آن روز پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله دست حضرت علي‏عليه السلام را بلند کرده و او را به عنوان امام و خليفه و جانشين بعد از خود معرّفي کرده است. پس دين مرضي خداوند در عصر ظهور که بر همه اديان غالب خواهد شد، همان ديني است که در مذهب تشيع يعني پيروي از امام علي‏عليه السلام و يازده امام معصوم از فرزندان او متبلور شده است.

لذا خداوند متعال در سوره نور مي‏فرمايد:... وَلَيُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي لَهُمْ...؛ [8]  «و ديني را که براي آنها پسنديده است پياده خواهد نمود.» 

اين دين پسنديده همان ديني است که در روز غدير خم با خطّ ولايت مستدام است.

1-     بحار الانوار ج 52  ص 340

2-     بحار الانوار ج 52  ص 376و 381

3-     الغیبه نعمانی ص 125

4-     سوره مائده آیه 14

5-     سوره آل عمران آیه 55

6-     سوره توبه آیه 33

7-     سوره مائده آیه3

8-     سوره نور آیه 55

معترفين از علماي سني به ولادت حضرت مهدي از نسل فاطمه زهرا و امام حسين بن علي در نيمه شعبان 255 هجري

در اينجا توجه خوانندگان ارجمند را به يک موضوع مهم جلب مي نمائيم و آن اينکه:

اصل مسأله مهدويّت در اسلام مانند مسأله امامت  يک مسأله اتفاقي بين همه مذاهب عقيدتي و فقهي اسلام است.

چيزي که در اين رابطه مورد اختلاف مي باشد موضوع ولادت حضرت مهدي است که گروهي انگشت شمار از اهل تسنّن منکر، و اکثريّت قريب به اتفاقْ موافق با شيعه، و در منابع عقيدتي، حديثي و تاريخي خود صريحاً بدان اعتراف کرده اند.

ناگفته پيداست که معتقدان به ولادت آن حضرت نيز در انتساب آن بزرگوار به امام عسکري، و ديگر ويژگيها و شؤون حياتي او از قبيل غيبتو... با شيعه هم عقيده اند.

با توجه به اينکه ما در اين کتاب در انطباق بخشي از فرازهاي سخنان امام در نهج البلاغه با مسأله مهدي منتظر، متکي به اعتراف ابن ابي الحديد، شارح نهج البلاغه، شده ايم، و نامبرده در موضوع ولادت آن حضرت با شيعه مخالف، و آن را موکول به بعد نموده است، ما در اين مقدمه به اسامي بيش از يکصد نفر از دانشمندان و مورخان اهل تسنن که با شيعه همعقيده، و به ولادت حضرت مهدي در نيمه دوم قرن سوم هجري اعتراف کرده اند اشاره مي کنيم; و براي تفصيل بيشتر، علاقمندان آشنا به زبان عربي را به کتاب «الامام المهدي عند اهل السنة»   و مقدمه آن ارجاع مي دهيم.

1 ــ ابوبکر محمد بن هارون روياني (در گذشته 307) در «مسند» مخطوط موجود در کتابخانه ظاهريه شام که بخش ويژه حضرت «مهدي» در جلد سوم «الامام المهدي عند اهل السنة» مندرج، تا به ياري خدا چاپ و منتشر گردد.

2 ــ ابن ابي ثلج، ابوبکر، محمّد بن احمد بن بغدادي (238 ـ 322) از بزرگان محدثان و مؤلف «تاريخ الأئمة» که به عنوان «مواليد الأئمة» به پيوست «الفصول العشرة في الغيبة ـ شيخ مفيد ـ» و «نوادر راوندي» به سال 1370 هجري در نجف به چاپ رسيده; و در اين کتاب انتساب حضرت مهدي(ع) به امام عسکري و ولادت آن بزرگوار را صريحاً اعتراف نموده است.

3 ــ ابوالعباس، احمد بن ابراهيم بن علي کندي، شاگرد ابن جرير طبري، استاد حافظ ابونعيم اصفهاني، مقيم مکه، و راوي کتاب «مواليد الأئمة».

4 ــ ابوعلي، احمد بن محمد بن علي عمادي نسوي، راوي کتاب «مواليد الأئمة» ابن ابي ثلج به سال 350 از کندي سابق الذکر.

5 ــ ابومسعود، احمد بن محمد بن عبدالعزيزبن شاذان بجلي، نويسنده و قاري رساله «مواليد الأئمة» بر ابومنصور شيرازي.

6 ــ ابومنصور، عبدالرحيم بن محمد بن احمد بن شرابي شيرازي که رساله مذبور را از ابي مسعود شنيده و نوشته است.

7 ــ ابومحمد، اسد بن احمد ثقفي که رساله «مواليد الأئمة» را از ابومنصور گرفته است.

8 ــ ابوماجد، محمد بن حامد بن عبدالمنعم بن عزيز بن واعظ که رساله فوق الذکر را به نقل از ثقفي نامبرده ضبط کرده است.

9 ــ ابوعبداللّه، محمد بن عبدالواحد بن فاخر قرشي که اين رساله را از ابوماجد شنيده و نقل کرده است.

10 ــ محب الدين، ابوعبداللّه، محمد بن محمود بن حسن نجار بغدادي(643) که شاگرد ابن جوزي، مدرس مدرسه «مستنصريه» بغداد، و مؤلف «ذيل تاريخ بغدادـ شامل40جلد ـ» بوده و محتواي رسـاله «مواليد الأئمة» را از مشايخ سـه گانه پيشين (ابومحمد ثقفي، ابوماجد، ابوعبداللّه فاخر قرشي) شنيده و ضبط نموده است.

11 ــ نسب شناس مشهور، ابونصر، سهل بن عبداللّه بخاري زيدي (بعد 341) در «سرُّ السلسة العلويَّـة» پيرامون نام امام حسن عسکري (ع) چاپ نجف.

12 ــ مورخ شهير علي بن حسين مسعودي(346) در «مروج الذهب» جلد 8،چاپ ليدنـ به ضميمه ترجمه فرانسوي ـص40.

13 ــ خوارزمي، محمد بن احمد بن يوسف کاتب(387) در «مفاتيح العلوم»، چاپ ليدن سنه 1895، ص32 ـ 33.

14 ــ حافظ ابوالفتح، محمد بن احمد بن ابي الفوارس بغدادي (388 ـ 412) در «اربعين» خود شماره 4 به نقل«کشف الاستار» محدّث نوري ص 29 چاپ اول.

15 ــ جعفر بن محمد بن المعتز مستغفري سمرقندي (432) در «دلائل النبوة و المعجزات» (بنــا به نقل شيخـاني در «الصراط السوي»).

16 ــ ابوبکر، احمد بن حسين بيهقي خسروجردي شافعي (458) در «شعب الايمان» چاپ دائرة المعارف هند.

17 ــ مؤلف «مجمل التواريخ و القصص» فارسي، (تأليف سال 520)، ص 458 چاپ تهران.

18 ــ احمد بن ابي الحسن نامقي جــامي(536) به نقل «ينابيع المودة» ضمن احوال امير مؤمنان، باب 87 ص 566.

19 ــ ابن خشاب، أبومحمد، عبداللّه بن احمد بغدادي (567) در «تاريخ مواليدالائمة و...»  به نقل «کشف الأستار» و«أعيان الشيعه».

20 ــ اخطب خوارزم، موفق بن احمد حنفي(484 ـ 568) در «مقتل امام حسين» (که بعضي با مناقب اميرالمؤمنين از همان نويسنده اشتباه کرده اند) ج 1 ص 94، 96 ضمن دو روايت و به نقل «ينابيع المودة» ص 492 چاپ اسلامبول سنة 1301 و «کشف الاستار» علامه نوري.

21 ــ يحيي بن سلامت خصکفي شافعي (568) به نقل مؤلفان «تذکرة الخواص» ص 360 چاپ نجف و «ينابيع المودة» باب 87 ص569 بعنوان بعض شافعيه.

22 ــ ابن ازرق، عبداللّه بن محمد بن فارقي (590) در «تاريخ ميا فارقين» به نقل «وفيات الاعيان» (ج 3 ص316، شماره مسلسل534).

23 ــ خليفه عباسي، الناصرلدين اللّه، احمد بن مستضييء (622) روي درب مُنبَّت کاري صفه سرداب سامراء که به دستور او تهيه و نصب گرديده.

24 ــ شهاب الدين، ياقوت بن عبداللّه حموي رومي بغدادي (626) در «معجم البلدان» (ج 3 ص 173) پيرامون کلمه «سامراء».

25 ــ شيخ فريد الدين عطار، محمد بن ابراهيم نيشابوري همداني (627) در ديوانش به نام «مظهر الصفات» به نقل «ينابيع المودة» باب87.

26 ــ ابن اثير جزري، عزالدين علي بن محمد شيباني موصلي (555 ـ 630) در «الکامل» ذيل سنه 260.

27 ــ شيخ محي الدين محمد بن علي معروف به ابن عربي طائي اندلسي (638) به نقل شعراني ــ در «اليواقيت و الجواهر» مبحث 65 ــ از باب 366 «فتوحات مکيه» او که متأسفانه در چاپهاي متعدد مصر از روي خيانت اين مطلب ساقط شده.

نيز حمزاوي در «مشارق الانوار» و صبان در «اسعاف الراغبـين» اين مطلب را از محي الدين نقل کرده اند.

28 ــ شيخ سعد الدين، محمد بن مؤيد حمويه، معروف به سعد الدين حموي (650) در رساله «مهدي منتظر» به نقل جامي در «مرآة الاسرار».

29 ــ شيخ کمال الدين محمد بن طلحه شافعي نصيبي (582 ـ652) در «مطالب السئول في مناقب آل الرسول» باب 12 و نيز در «الدر المنظم» که بخشي از آن در باب 68 «ينابيع المودة» (ص 493 ـ 494) درج و به چاپ رسيده است.

30 ــ شمس الدين، يوسف بن قزاوغلي، سبط ابي الفرج بن جوزي (654) در «تذکرة خواص الامة ـ فصل ويژه حضرت مهدي ـ» که در تهران و نجف به چاپ رسيده است.

31 ــ حافظ ابوعبداللّه محمد بن يوسف گنجي شافعي(658) در «کفاية الطالب» ـ پيرو نام امام عسکري(ع) ـ و در «البيان في أخبار صاحب الزمان» ـ باب 25 ـ که مکرر در ايران و نجف و بيروت چاپ شده است.

32ــ جلال الدين بلخي رومي(672) در «مثنوي»، ضمن قصيده «اي سرور مردان علي مستان سلامت مي کنند».

[«ينابيع الموده»،باب 87]

33 ــ صدرالدين قونوي از بزرگان عرفا و فلاسفه(673) در قصيده «رائيه» خود به نقل «کشف الاستار» محدث نوري شماره مسلسل 31.

34 ــ ابن خلکان (681) در «وفيات الاعيان» ج 1 ص 571 چاپ بولاق مصر، و در چاپ ديگر ج 3 ص 316 شماره 534.

35 ــ عزيزالدين، عبدالعزيز بن محمد نسفي صوفي(686) در رساله خود به نقل «ينابيع المودة» پايان باب 87.

و او غير از عزيزالدين عمر بن محمد بن احمد نسفي مؤلف «عقايد النسفيه» و در گذشته 538 است که مؤلفان «کشف الاستار» و «منتخب الاثر» با يکديگر اشتباه نموده اند، و مؤلف «دانشمندان عامه و مهدي موعود» تاريخ فوتش را 616 نگاشته است.

36 ــ حکيم اديب، عامر بن بصري نزيل سواين روم (696) در «تائيه» خود که ـ به نقل «معجم المؤلفين» 5/54 ـ بنام «ذات الانوار» با مقدمه عبدالقادر مغربي و به اعانت ماسينيون به چاپ رسيده، و علامه نوري در صفحه 55 «کشف الاستار» اين بخش از اشعار او را ذکر نموده است.

37 ــ مورخ نامي، حمداللّه بن ابي بکر مستوفي قزويني (730) در «تاريخ گزيده فارسي» ص 206 ـ 207 چاپ 1339 تهران.

38 ــ شيخ الاسلام ابراهيم بن محمد بن مؤيد جويني حموئي شافعي (644 ـ 732) در «فرائد السمطين» ج 2 ص 337 چاپ بيروت.

39 ــ مورخ شهير، ابوالفداء، عمادالدين اسماعيل بن علي، حاکم حماة از بلاد سوريه(732) در «المختصر في اخبار البشر» ذيل سنه 254 ج 2 ص45.

40 ــ کمال الدين عبدالرزاق بن احمد کاشاني صوفي (730 يا 735) در «تحفة الاخوان في خصايص الفتيان» به نقل سعيد نفيسي در «سر چشمه تصوف در ايران» ص216.

41 ــ عارف شهير علاءالدوله سمناني، احمد بن محمد شافعي (659 ـ 736) به نقل خواجه پارسا در «فصل الخطاب پيرامون ذکر ابدال و اقطاب» که مورد عقيده متصوفه اهل سنت است.

42 ــ مورخ شهير، شمس الدين محمد ذهبي (673 ـ 748) که اصلش ترکماني و در دمشق اقامت گزيده، در تاريخ «دول الاسلام» ج 1 ص 158 ذيل سنه 260; نيز در «العبر في خبر من غبر» ج 2 ص 20 ذيل حوادث سنه 260.

43 ــ ابنوردي، زين الدين عمر بن مظفر بن ابي الفوارس (691 ـ 749) در «تتمة المختصر» معروف به تاريخ ابنوردي، چاپ مصر ج 1 ص 318 ذيل حوادث سنه 254 پيرامون وفات امام هادي(ع).

44 ــ شيخ شمس الدين محمد بن يوسف زرندي حنفي انصاري (693 ـ 747 يا 748 يا 750) در «معراج الوصـول الي معرفة فضيلة آل الرسول» که عکس نسخه خطي آن از کتابخانه ناصريه لکهنو در مکتبه اينجانب موجود است.

45 ــ صلاح الدين صفدي خليل بن ايبک (764) مؤلف «الوافي بالوفيات» و «شرح لامية العجم» و «شرح الدائرة» به نقل «ينابيع المودة» باب 86.

46 ــ حافظ محدث، عبداللّه بن محمد مطيري مدني شافعي نقشبندي (765) در «الرياض الزاهرة في فضل آل بيت النبي و عترته الطاهره» به نقل «کشف الاستار» علامه نوري، ص 93 و 215 ـ 216 چاپ قديم.

47 ــ مورخ شهير، عبداللّه بن علي يافعي يمني شافعي (700ــ768) در «مرآة الجنان» ج 2 ص172 ذيل حوادث سنه 260.

48 ــ سيد علي بن شهاب بن محمد همداني مقيم هند (714 ـ 786) در «مودة القربي» و «اهـل العباء» که نسخه عکسـي آن از کتابخانه ناصريه هند نزد اينجانب موجود است، و متن کامل آن ضمن باب 56 «ينابيع المودّة» ص 288 ـ 317 چاپ نجف مندرج است.

49 ــ ابووليد، محب الدين، محمّد بن شحنه حلبي حنفي (749 ـ 815) در «روضة المناظر في اخبار الاوائل و الاواخر» ـ که مختصر «تاريخ ابوالفداء» است و در حاشيه «مروج الذهب» به سال 1303 در مصر به چاپ رسيده است ـ ج 1 ص 294.

50 ــ عارف شهير و مورخ نامي، محمد بن محمد بن محمود بخاري معروف به خواجه پارسا حنفي نقشبندي (822) در «فصل الخطاب» که نسخه اش در کتابخانه مجلس و فتوکپي آن نزد اينجانب موجود مي باشد; و گويا در هند به چاپ رسيده است; و بخش ويژه ائمه اثناعشر آن مندرج در باب 65 «ينابيع المودة» مي باشد.

51 ــ مورخ شهير، احمد بن جلال الدين محمد فصيح خوافي (777 ـ 845) در «مجمل فصيحي» چاپ مشهد سنه 1341، ج 1 ص 231، ضمن رويدادهاي 255.

52 ــ شهاب الدين بن شمس الدين بن عمر هندي، معروف به ملک العلماء زاولي دولت آبادي (849) در «هداية السعداء في مناقب السادات» به نقل «کشف الاستار» علامه نوري ص 73 و «البرهان» علامه سيد محسن عاملي شامي چاپ دمشق.

53 ــ خواجه أفضل الدين بن صدرالدين ترکه خجندي اصفهاني(850) در «تنقيح الادلة و العلل» ترجمه «مللو نحل» شهرستاني، ص 18 و 183 و 187.

54 ــ ابن صباغ، نورالدين، علي بن محمد مالکي (734ـ855) در «الفصول المهمة في معرفة الائمه» ضمن فصل ويژه حضرت مهدي(ع)، ص 274 چاپ غري.

55 ــ شيخ عبدالرحمن بسطامي (858) در «درة المعارف» به نقل «ينابيع المودة» باب 84.

56 ــ ابوالمعالي، سراج الدين، محمد بن عبداللّه حسيني رفاعي مخزومي بغدادي (793 ـ 885) در «صحاح الاخبار في نسب السادة الفاطمية الاخيار» ص 143، چاپ 1306 مصر.

57 ــ نورالدين، عبدالرحمن بن احمد بن قوام الدين دشتي جامي حنفي شاعر(898) صاحب «شرح کافيه» در «شواهد النبوة» که در لکهنو و بمبئي در 44 صفحه بچاپ رسيده است و فتوکپي نسخه خطي مجلس شوراي اسلامي نزد اينجانب موجود است.

58 ــ محمد بن داود نسيمي منزلاوي صوفي (901) به نقل قندوزي در «ينابيع المودة» باب 86 ص 566 چاپ نجف.

59 ــ مورخ نامي، ميرخواند، محمد بن خاوند شاه (903) در «روضة الصفا» ج 3 ص 59 ـ 62 فصل ويژه حضرت مهدي(ع)، که در کتابخانه مسجد اعظم قم موجود مي باشد.

60 ــ قاضي فضل بن روزبهان خنجي شيرازي (درگذشته بعد 909) که از سرسخت ترين مخالفان شيعه بوده، در قصيده خود که شامل سلام بر يک يک انوار مقدسه چهارده معصوم است و در مسأله پنجم از بخش سوم «ابطال الباطل» آنرا ذکر نموده، و نگارنده عين آن را در مقدمه «الامام المهدي عند اهل السنة» بخش مخطوطات آورده است.

61 ــ ملاحسين بن علي کاشفي بيهقي سبزواري هروي(910) در «روضة الشهداء» فصل هشتم چاپهاي دهلي و غيره.

62 ــ قاضي حسين بن معين الدين ميبدي يزدي حکيم (911) ـ از شاگردان ملا جلال الدين دواني ـ در شرح ديوان منسوب به اميرمؤمنان علي(ع) ص 123 و ص 371 چاپ تهران.

63 ــ فيلسوف شهير جلال الدين محمد بن اسعد صديقي دواني شافعي (907 يا 918 يا 928) در «نور الهداية في اثبات الولاية» که بار اول ضميمه «خصايص» ابن بطريق بسال 1211 قمري، و بعداً به سال 1375 در تهران بچاپ رسيده است.

64 ــ ابوالحسن، علي بن محمد شاذلي (857ـ939) بنا به نقل شعراني در «اليواقيت و الجواهر» باب 56.

65 ــ مورخ نامي، خواند مير (942)، سبط ميرخواند مؤلف «روضة الصفا» در تاريخ «حبيب السّير» ج 2 ص 100 ـ 113.

66 ــ شمس الدين محمد بن طولون دمشقي حنفي (953) در «الأئمة إثني عشر» ص 117 چاپ دارالصادر بيروت.

67 ــ شيخ حسن عراقي (بعد 958) مدفون بالاي کوم الريش در مصر، به نقل شعراني در «اليواقيت و الجواهر» مبحث 60 و در «لواقح الانوار» چاپ 1374 مصر ج 2 ص 139، ملاقات و اجتماع او را با حضرت مهدي(ع) ذکر نموده است.

68 ــ شيخ علي خواص، استاد عارف شهير شيخ عبدالوهاب شعراني (بعد 958) به نقل شاگردش «لواقح الانوار» ج 2 ص150 و «اليواقيت و الجواهر» مبحث 65.

69 ــ تقي الدين ابن ابي منصور (تاريخ فوت او بدست نيامد) شعراني در «اليواقيت و الجواهر» آغاز باب 65 از کتاب «عقيده» او نقل کرده است.

70 ــ مورخ شهير، قاضي حسين بن محمد ديار بکري (966) در «تاريخ الخميس» ج 2 ص 343 پيرامون حوادث 260 و رويدادهايـ ايام معتمد عباسي.

71 ــ عارف شهير، شيخ عبدالوهاب بن احمد شعراني شافعي (898 ـ 973) در «اليواقيت و الجواهر» مبحث 65.

72 ــ شهاب الدين، شيخ الاسلام، احمد بن حجر هيثمي شافعي (909 ـ 974) در «صواعق المحرقة» ص 100 و 124 چاپ 1313 هجري مصر،

73 ــ سيد جمال الدين، عطاء اللّه بن سيد غياث الدين فضل اللّه شيرازي نيشابوري (1000) در «روضة الاحباب» فارسي، چاپ 1297 لکهنو و 1310 هند، در فصل ويژه حضرت مهدي(ع).

74 ــ محدث شهير، ملاعلي بن سلطان هروي قاري (1014) در «المرقاة في شرح المشکاة» که بخش ويژه حضرت مهدي(ع) از آن در جلد دوم «الامام المهدي عند اهل السنة» به چاپ رسيده است.

75 ــ مورخ شهير و فاضل، ابي العباس، احمد بن يوسف بن احمد دمشقي قرماني (939 ـ 1019) در تاريخ «اخبار الدول و آثار الاول» ص 117، ضمن باب ويژه خلفاء و ائمه.

76 ــ امام رباني، احمد بن عبدالاحد فاروقي سرهندي نقشبندي حنفي (971 ـ 1031)، که از بزرگان صوفيه هند بوده، و از وي به مجدِّد هزاره دوم تعبير کرده اند، در «مکتوبات» ج 3 مکتوب آخر.

77 ــ عارف شهير، عبدالرحمن چشتي بن عبدالرسول بن قاسم بن عباسي علوي صوفي (بعد 1045) در «مرآة الاسرار»، فارسي، شامل شرح حال مشايخ صوفيه (که نسخه آن در کتابخانه آصفيه لکهنو به شماره 167 و کتاب 1309 موجود است، و نسخه ديگري از آن در کتابخانه مجلس تهران موجود مي باشد) و شاه ولي اللّه دهلوي نيز در کتاب «الانتباه في سلاسل اولياء اللّه و اساتيد و ارثي رسول اللّه» از آن نقل کرده است.

78 ــ عارف شهير، بديع الزمان قطب مدار، کسي که عبد الرحمن صوفي کتاب «مرآة الاسرار» را به خاطر او نوشت و او معاصر وي بود، و از اعلام نيمه اول سده يازدهم به شمار مي رود; و به نقل «کشف الاستار» علامه نوري، ص 51 تحت شماره 27، عبدالرحمن داستان ديدار او را با آن حضرت در کتاب نامبرده آورده است.

79 ــ ابوالمجد، عبدالحق بن سيف الدين دهلوي بخاري حنفي (959 ـ 1052) در رساله ويژه مناقب ائمه و احوال آنها به نقل «کشف الاستار» تحت شماره 12.

80 ــ مورخ شهير، عبدالحي بن احمد، معروف به ابن عماد دمشقي حنبلي (1032 ـ 1089) در «شذرات الذهب» ضمن حوادث 260 هجري، ص142، چاپ 1350.

81 ــ شيخ محمود بن محمد شيخاني قادري (بعد 1094) در «الصراط السوي في مناقب آل النبي(ص)».

82 ــ عبدالملک بن حسين بن عبدالملک بن عصامي مکي (1049 ـ 1111) در کتاب «سمط النجوم العوالي» ج 4 ص 137 ـ پيرامون نام حضرت امام حسن عسکري(ع) ـ و ص 138.

83 ــ ميرزا محمد خان بن رستم بدخشي (1122) در «مفتاح النجا في مناقب آل العبا» ص 181، مخطوط کتابخانه آيت اللّه مرعشي قم. [ملحقات احقاق الحق 13/95]

84 ــ سيد عباس بن علي مکي (بعد 1148) در «نزهة الجليس» ج 2 ص 128، چاپ قاهره.

85 ــ شيخ عبداللّه بن محمد شبراوي شافعي مصري (1172)، شيخ جامع ازهر، در «الاتحاف بحب الاشراف» ص 68 ـ 69، چاپ قاهره.

86 ــ احمد بن علي بن عمر، شهاب الدين، ابوالنجاح منيني حنفي دمشقي (1089 ـ 1173) در کتاب «فتح المنان» در شرح منظومه «الفوز و الامان» شيخ بهائي، ص 3، چاپ قاهره;

متن اين کتاب در «الامام المهدي عند اهل السنة» عيناً به چاپ رسيده است.

87 ــ شاه ولي اللّه، احمد بن عبدالرحيم فاروقي دهلوي حنفي (1110 ـ 1176) در «المسلسلات» معروف به «الفضل المبين» قضيه ملاقات بلاذري با آن حضرت را آورده، و با سکوت موجب رضا از اظهار نظر خودداري کرده است.

نيز (به نقل «کشف الاستار» شماره 26) در «الانتباه في سلاسل اولياء اللّه» در اين زمينه شرح مفصّلي از جامي آورده است.

88 ــ شيخ سراج الدين، عثمان دده عثماني (1200) در «تاريخ الاسلام و الرجال» ص 370، نسخه مخطوط کتابخانه آيت اللّه مرعشي. [ملحقات احقاق الحق 13/92]

89 ــ شيخ محمد بن علي صبان مصري شافعي (1206) در «اسعاف الراغبين في سيرة المصطفيوفضائل اهل بيته الطاهرين»   ذکر نموده است.

90 ــ مولوي علي اکبر بن اسداللّه مودودي (1210) از مشاهير علماي هند و متعصبين سر سخت عليه شيعه در «مکاشفات» ـ که حواشي بر «نفحات الانس» جامي است ـ (ج 7، ص327) پيرامون شرح حال علي بن سهل اصفهاني و بحث از عصمت انبياء و امام مهدي موعود.

91 ــ مولوي محمد مبين هندي لکهنوي (1220) در «وسيلة النجاة» چاپ گلشن فيض، ص 316.

92 ــ شيخ عبدالعزيز بن شاه ولي اللّه دهلوي (1159 ـ 1239)، مؤلف «تحفة اثناعشرية» بنا به نقل «استقصاء الافهام» ص 119 در «النزهة» روايت ابن عقله، مربوط به ملاقات بلاذري را از «فضل المبين» پدر خود نقل کرده، و اين خود گواه بر عقيده او به حيات حضرت مهدي(ع) مي باشد.

93 ــ خالد بن احمد بن حسين، ابوالبهاء، ضياءالدين نقشبندي شهرزوري (1190 ـ 1242) از بزرگان صوفيه، در «ديوان فارسي» خود به نقل «مجمع الفصحاء» رضا قلي هدايت، ج 2، ص 11، چاپ 1329.

94 ــ رشيدالدين دهلوي هندي (1243) در «ايضاح لطافة المقال» بنقل «الامام الثاني عشر» علامه عبقاني، ص 47، چاپ نجف.

95 ــ نسب شناس شهير، ابوالفوز، محمد امين سويدي بغدادي (1246) در «سبائک الذهب في معرفة قبائل العرب» ص 87 در خط عسکري ذکر نموده است.

96 ــ قاضي جواد بن ابراهيم بن محمد ساباط هجري بصري حنفي (12501188)، که نخست مسيحي بود و از آن پس گرايش به اسلام پيدا کرد، در «البراهين الساباطيه فيما يستقيم به دعائم الملة المحمدية» چاپ عراق، به نقل «کشف الاستار».

97 ــ شيخ عبدالکريم يماني (قبل 1291) ضمن اشعاريکه پيرامون حضرت مهدي(ع) سروده و در «ينابيع المودة» عيناً آنها را آورده است.

98 ــ محدث عاليقدر، سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي معروف به خواجه کلان (1220 ـ 1294) در «ينابيع المودة» آخر باب 56 و آخر باب 79، که بارها در ترکيه، هند، عراق، ايران، و در هفتمين بار به سال 1384 در نجف به چاپ رسيده است.

99 ــ شيخ حسن عـدوي حمزاوي شافعي مصري (1303) در «مشارق الانوار في فوز اهل الاعتبار» ص 153، چاپ مصر.

100 ــ عبدالهادي بن رضوان بن محمد بن الابياري (1305) در «جالية الکدر» ـ شرح منظومه سبزواري ـ ص 207 چاپ مصر.

101 ــ مؤلف «تشييد المباني» (1306) به نقل علامه محقق ميرحامد حسين نيشابوري هندي در «استقصاء الافهام» ص 103، چاپ لکه نو.

102 ــ سيد مؤمن بن حسن بن مؤمن شبلنجي مصري (1252 ـ بعد1308) در فصل ويژه حضرت مهدي(ع) در «نور الابصار» ص 150، چاپ 1322 مصر.

103 ــ عبدالرحمن بن محمد بن باعلوي حضرمي (1320)، مفتي حضرم يمن، در «بغية المسترشدين» ص 296، چاپ مصر، به نقل از جلال الدين سيوطي.

104 ــ محمود بـن وهيب قراغـولي بغدادي حنفي در کتاب «جوهرة الکلام» مطبوع، ص 157، در فصلي که تحت عنوان «المجلس الثلاثون في فضائل محمد المهدي رضي اللّه عنه» ويژه حضرت مهدي(ع) گشوده، به ولادت و غيبت آن بزرگوار اعتراف کرده است.

105 ــ عماد الدين حنفي، به نقل علامه نوري از بعضي اصحاب خود در «کشف الأستار» ص 60، اعتراف به ولادت حضرت مهدي(ع) نموده، ولي علامه نوري از نصّ کلام او اظهار بي اطلاعي کرده است.

106 ــ فاضل محقق قاضي بهلول بهجت افندي قندوزي زنگنه زوري (1350) در «محاکمه در تاريخ آل محمّد[ص]» که از ترکي آذربايجاني به فارسي ترجمه، و بالغ بر ده مرتبه در ايران به چاپ رسيده، و نمايشگر عالي ترين و محققانه ترين بحث در باره امامت است.

107 ــ شيخ عبيداللّه امرتسري حنفي، معاصر، در کتاب «ارجح المطالب في عدّ مناقب اسداللّه الغالب اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب[ع]» که به زبان اردو نگارش و در لاهور به چاپ رسيده است، ص 377.

108 ــ سيد عبدالرزاق بن شاکر بدري شافعي، معاصر، در کتاب خود «سيرة الامام العاشر علي الهادي[ع]» ص 131.

109 ــ محمد شفيق غربال(1311 ـ 1381)، مورخ شهير و عضو مجمع لغوي در قاهره، در «دائرة المعارف» که به قلم گروهي از متخصصين در 2000 صفحه نگارش يافته، و به سال 1965 در قاهره به چاپ رسيده، زيرعنوان «الأئمة الإثني عشرية» نوشته است که حضرت مهدي(ع) در سنه 873 ميلادي (که همزمان با 260 هجري، آغاز غيبت صغري مي باشد)غايب گرديده.

110 ــ خيرالدين بن محمود بن محمد زرکلي دمشقي (1310 ـ 1396) در «الأعلام» ج 6 ص 80 چاپ سوم، ضمن فصلي که به نام «محمد بن الحسن العسکري» باز نموده، اعتراف به ولادت آن حضرت کرده است.

111 ــ يونس احمد سامرائي در کتاب «سامراء في ادب القرن الثالث الهجري» که با همکاري دانشگاه بغداد به سال 1968 ميلادي به چاپ رسيده، در ص 46 پيرامون واژه «عسکري» مي گويد:

«گروهي از شخصيّت ها حامل نسبت اين کلمه اند، از جمله ابوالحسن علي بن محمد الجواد العسکري و فرزندش حسن بن علي و ابوالقاسم محمد بن الحسن العسکري، و او مهدي منتظر است.» یعنی سه خلیفه قاصب باد هوا

و در پـاورقي همين صفحه تصريح به قبّـه و سـرداب غيبت نموده و مي گويد:

«همانجاست که پندارند مهدي منتظر در آن غيبت نموده.»

آنگاه مي نويسد:

«اين سرداب را کثيري از مسلمين در دوره سال زيارت مي کنند.»

بدين ترتيب گرچه نامبرده تصريح به تاريخ ولادت آن حضرت نکرده است لکن همانرا که ديگران درباره حضرت مهدي(ع) نوشته اند صريحاً و بدون هيچگونه ترديدي نوشته و ولادت آن حضرت را امر مسلّمي دانسته است.

112 ــ مستشار عبدالحليم جندي مصري، معاصر، در کتاب «الامام جعفر الصادق» ص 238 چاپ مجلس اعلاي شؤون اسلامي مصر، 1397.

آري، اين شخصيت هاي بزرگ از اهل تسنن بر ولادت حضرت مهدي(ع) تصريح کرده اند; و از اينجا مي توان گفت که مسأله تولد امام مهدي(ع) از مسلمات گروه عظيمي از علماء اهل تسنن مي باشد; و کسانيکه قائل به تولد او نيستند و مي گويند در آينده متولد خواهد شد در اقليت مي باشند

اعتراف صريح يا ضمني بيش از يکصد و بيست نفر از علماي سني به فرزند امام حسن عسکري بودن حضرت مهدي و لوازم آن

همچنانکه در بحث وبررسي پيرامون حسيني بودن حضرت مهدي منتظر خاطرنشان گرديد که از طرف محمد بن عبدالله معروف به نفس زکيه (اولين مدعي دروغين مهدويت در اسلام) يا از طرف محمد بن عبدالله منصور دوانيقي (خليفه عباسي و دومين مدعي دروغين مهدويت) فراز «واسم ابيه اسم ابي» به حديث پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) که فرمود: «المهدي اسمه اسمه» اضافه شد و تنها در سنن ابي داود و سنن ابن ماجه مندرج گرديد، تا مهدي موعود «محمد بن عبداللّه» تلقي شود و مهدويت کسي که خود هم نام باپيامبر است و پدرش همنام با پدر پيامبر، جا اندازي و قابل قبول گردد ومهدويت «محمد بن الحسن العسکري» از اعقاب و فرزندان حسين بن علي به دست فراموشي سپرده شود.

اين موضوع در عين حالي که طبق نظر علماي حديث شناس سني ساخته گي بودن آن ثابت و مسلم و شرحش به نظر رسيد، تا هم اکنون بين ببعض نويسندگان سني و بخصوص سني هاي وهابي مطرح است که مي گويند: «مهدي، محمد بن عبدالله است»!

اکنون با توجه به تعداد يکصد و دوازده نفر از علما و مورخين نامبرده سني که هريک اعتراف کتبي به ولادت حضرت مهدي در سنه 255 هجري نموده و همه آنها آن حضرت را بدون شک وترديد بلکه بطور مسلم و قاطعانه فرزند امام حسن عسکري(عليه السلام) (امام يازدهم شيعه) معرفي و اعلام کرده اند.

و اضافه بر اين عده تعداد چهارده نفر ديگر از اعلام تاريخي سني در کتاب ارزشمند و پرمايه «دفاع عن الکافي» تأليف آقاي سيد ثامر هاشم حبيب عميدي، معرفي شده اند که مجموعا 126 نفر اعتراف به ولادت آن حضرت نموده اند، ديگر جاي هيچ گونه حرف و نقلي براي مهدي فرزند امام حسن عسکري بودن، و ساختگي بودن فراز «واسم ابيه اسم ابي» بر جاي نمانده که متاسفانه بعد از اين همه بحث و گفتگو و نقليات حديثي و اعترافي پيرامون فرزند امام عسکري بودنِ مهدي منتظر، يک سني متجدد مآب و غرب زده با انکار صاحب فرزند بودن امام حسن عسکري، مشت خيانت خود راباز کند و آبروي خود را به باد دهد.

آري دکتر عبداللّه غفاري در نوشته هاي گزارشي خود به عنوان «پروتوکلات آيات قم» ــ ص 11 چاپ 1411 هجري، 1991 م، ــ وانمود کرده که تاريخ مي گويد امام حسن عسکري درگذشت و فرزندي برجاي نگذارد و امام مهدي منتظر متولد نشده!.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







+ نوشته شده در دو شنبه 9 اسفند 1396برچسب:,ساعت 13:38 توسط امیر علی عرفانیان |




الله 18 سلطان 18 جانشین 18 مکتب18 جانشین 18 بدین 18 الله 18+64 دین = 82 امام 82 مهدی 82
جانشین حضر ت محمد ابن عبدالله 110 علی 110 جانشین اصلی آخرین پیامبر الهی 110 خلیفه اول امام واقعی
امشب شب قدرمی باشد23مهدی23رهبر23 طبیب23 الگوی 23جهان اسلام 23جانشینه 23 اصلی23ناب الله23 آئین23ملائک
سنگ کیسه صفرا اگه می خوای نمیری نخور نمکو روغنو شیرینی
قی کردن بهترین دوای جسم میباشد قی کردن از تجمع سنگ در کیسه صفراء جلو گیری می کند وقتی کیسه صفرا پر ش
به ابجد53 صلوات برمحمد53 احمد 53 علی26+27 فاطمه = 53 آل طاها آل یاسین53امام جانشین پیامبر53
شهید 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319راه الهی الله 319 شهید 319 فلسفه دین 3319
سردار سلیمانی آیا وقت آن نرسیده تا جنایتکاران را سر جایشان بنشانیم
نام تو اسم اعظم پروردگار است منتخب رسول ابن عم نبی عم یتساءلون عن نباء العظیم الذی هم فیه مختلفون ثم
دین الله اصل اسلام 59 مهدی 59 دین واقعی اسلام 59 دین الله شیعه59 شیعه اصل اسلامه59دین واقعی اسلام59
چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟ «ث ، ج ، خ ،ز ، ش ، ظ ،ف»
ظالم عالم مقصر عالم کیست بدبخت عالم کیست مذهب عالم کیست 740اندیشه شیطان740مقصرعمر740
مذهب الله محمد53فاطمه علی53سعادتمند ترین 53اهل بیت پیامبر53احمددین نمونه الله 53 53دین کامل الله 53
چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟«ث ،ج ،خ ،ز،ش،ظ،ف» قدرت علمی امام مهدی میتواند عرش رابه لرزه درآو
رهبر آسمانی الله 59مهدی 59آخرین امام دین اسلام59 دین الله 34+25 اصل اسلام=59 مهدی59دین واقعی اسلام59
دین۶۴ الله محمدعلی۶۴جانشین محمدعلی۶۴دین۶۴الله محمدعلی۶۴تنها برگزیده دین۶۴نماینده غدیری۶۴ اصحاب یمین
بیماری های سگ مهمترین بیماری سگ میرینه تو خونه بوگندشم میمونه
فرمانده دلاور دین اسلامی 110 علی 110 دین الهی 110ریاضی در قرآن فضائل امام علی از نظر دشمنان امام علی
کشته شدگان بت پرست که به دست با کفایت مولاء علی در جنگها بدر احد خندق تبوک و فتح مکه
کشته شد زهرای اطهر زان سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست